*سرزمین پری ها*

چگونه زیستن

سلام،سلامتی میاره همه ی ما از همان اول صبح که از خواب بیدار می شویم، برای شروع روز، برای این که سالم و تندرست باشیم، برای این که خانواده و آشنایان دوستمان داشته باشند و برای این که فرشته های خدا یواشکی به ما لبخند بزنند از یک واژه ی زیبا استفاده می کنیم:سلام! از دوست هایم سوال می کنم:"سلام کردن چه فایده ای دارد؟" محسن کلاس دوم است. می گوید:"وقتی مدرسه ام را عوض کردم و هیچ دوستی نداشتم، همین سلام کردن باعث شد دوست های جدیدی پیدا کنم." غزاله برای آشتی کردن با دوستش که چند ماهی را با هم قهر بودند از سلام کردن استفاده کرده و می گوید:"دوستم جواب سلامم را داد و خیلی زود با هم آشتی کردیم." حتماً می دانی یکی از کارهایی ...
30 آبان 1390

لطیفه ی کودک

  بگو و بخند   زنگ مشتری: آ قای تعمیرکار! چرا دیروز نیامدید زنگ در خانه ی ما را درست کنید؟ تعمیرکار: من آمدم، ولی هر چه زنگ زدم کسی در را باز نکرد.   اسم اولی: اسم بچه تان را چی گذاشتید؟ دومی: رستم، ولی پشیمان شدیم. اولی: چرا؟ دومی: آخه می ترسیم صدایش کنیم.   جواب معلم: خیلی مانده تا جواب مساله را پیدا کنی؟ دانش آموز: بله آقا. معلم: چه قدر؟ دانش آموز: آن قدر که بروم خانه و جواب را از پدرم بپرسم و بیایم.   تقویم سخنران: ببخشید که زیاد صحبت کردم. آخر من ساعت ندارم. یکی از مهمان ها: بی انصاف، ساعت نداری تقویم که داری.    ...
29 آبان 1390

شعر وسرود

خال من تو صورت من یه دونه خاله این خال کوچک خیلی خوشحاله چون همه اول اونو می بینن میگن که اینه نشونه ی من   ...
29 آبان 1390

تو هم می توانی

من بچه ی خوبی ام! قبل از این كه چیزی بخوری، به دوستانت تعارف كن! هیچ وقت، جلوی دیگران درِ گوشی حرف نزن. وقتی كسی آسیب می بیند، به او كمك كن! صبحانه ی خود را بدون نق زدن بخور. غذا را همیشه با دهان بسته بجو . هیچ وقت، با دهان پرُ حرف نزن. وقتی خمیازه می کشی، جلوی دهانت را بگیر. وقتی عطسه می کنی، جلوی بینی و دهانت را بگیر. زباله ها را در سطل آشغال بریز. وقتی از جایی می روی، با دوست هایت خداحافظی كن. وقتی به جایی می رسی، به همه سلام کن. قبل از خواب به پدر و مادرت شببه خیر بگو.   ...
29 آبان 1390

شعر وسرود

شاگرد بابا باباي من دارد يک گاري دستي هل مي دهد آن را هر روز يک دستي يک دست بابايم در جبهه جا مانده مادر به من گفته پيش خدا مانده هم ميوه هم سبزي در گاري باباست هم قيمتش ارزان هم تازه و اعلاست از مدرسه هر روز با شوق مي آيم تا عصرها باشم شاگرد بابايم ...
29 آبان 1390

شعر وسرود

    لحظه غروب لحظه‌ای خوش است     دیدنیّ و خوب  زرد و قرمز است   موقعِ غروب   می‌رسد شب از    شرقِ آسمان    دیده می‌شود    ماه و کهکشان       شب به معنیِ      استراحت است    شب به معنیِ     خوابِ راحت است می‌شود خُنک  این زمین داغ می‌وزد نسیم تویِ دشت و باغ آفریدگار بوده فکر ما دل نمی‌شود از خدا جدا نام پاک اوست دائماً به...
29 آبان 1390

تو هم می توانی

می خواهم زود خوب شوم به ساعت نگاه می کنم وقت  خوردن داروهایم  است می خواهم بلند بگویم:« مامان . . .» اما  گلویم درد می کند . نمی توانم بلند شوم. سرم گیج می رود حس می کنم خیلی داغ هستم . مامان با  یک لیوان آب و کیسه داروها  می آید پیشم.  داروهایم  را می خورم. می گویم:   مامان یک کاری کن زودتر  خوب بشوم .» می گوید:«باید چند روز صبر کنی.»می گویم:«برویم پیش یک  دکتر  دیگر. شاید داروهای  او بهتر باشد.» می خندد. می گوید:«نه پسرم پیش هر دکتری بروی  سرما خوردگی  سه روز طول می کشد تا خوب بشود.» می گ...
29 آبان 1390

تو هم می توانی

خسیس نباش!     اسم من بهرامه. چند وقتیه که از دست خودم خیلی ناراحتم؟ می پرسید چرا؟ الان براتون تعریف می کنم. چند روز پیش تو خونه داشتم خوراکی می خوردم، اما وقتی  داداشم ازم خواست تا کمی به اون بدم، قبول نکردم و گفتم همش مال خودمه. داداش جونم خیلی از دستم ناراحت شد و رفت. یه روز دیگه که تو مهد داشتم نقاشی می کشیدم، دوستم مداد قرمزش شکست. اون می خواست گل توی نقاشی شو قرمز کنه. ازم مداد رنگی قرمزمو خواست منم بهش ندادم. دوستم خیلی ناراحت شد و گلشو بنفش کرد. دیشب دوست مامانم با پسرش به خونه ی ما اومد، ولی هرچی اصرار کرد من بهش اسباب بازی هامو ندادم. آخرش هم با گریه از اتاقم رفت. مهمان ها که رفتند...
29 آبان 1390